سید علی آقا نجفی (ره)
یاد ایامی که درگلشن صفایی داشتیم...
یادش به خیر
وقتی اهالی مهرآباد ، بچه های مسجدقندی ، مسجدشهدا ، هیئت ، دانشجویان و جانبازان جنگ می آمدند دیگر جا نبود . از راههای دور و نزدیک همه به عشق سید علی آقا و حال دعای ایشان می آمدند وقتی نام زیبای حسین را در بالای منبر فریاد می زد صورتش برافروخته می شد انگار می خواست همین الان به پیکار با یزیدیان برود . جمعیت کیپ تا کیپ تا جلوی درب مسجد می نشست خیابان را می بستند پارکینگ موتور بچه حزب اللهی ها و همرزمان جنگ دیگر جایی برای پارک نداشت ، روی حیاط برزنت می کشیدند و در خیابان هم فرش می انداختند .
سید علی آقا عادت داشت مراسم را با این دعای اعوذ بوجهک الکریم . . . شروع کند از همان اول حال مجلس را دگرگون می کرد حرفهایش از انتهای قلبش بود چنان که تا اعماق وجود مستمعین می رفت و با دلها کاری می کرد که همه ذره ذره می سوختند.
با ذکر امیرالمومنین صفا میکرد و حالی داشت . روی منبر قرآن به سر می گرفت و یک یک نام ائمه را ده مرتبه با جمعیت صدا می زد و اشک می ریخت ، قبل از آوردن نام امام زمان (عج) بالای منبر می ایستاد و دعای الهی عظم البلا . . . را می خواند . خودش می گفت که خواندن این دعا موجب استجابت است . ایشان هر ماه مبارک رمضان سه شب قدر در مسجد صاحب الزمان (عج) احیا می گرفت و بقیه شبهای ماه مبارک را در مسجد قندی مجلس داشتند .
گمشده مان را پس از چند سال پیدا کرده بودیم . همه دورش جمع می شدیم و از منبرش بهره می بردیم . تا آن روز چند سخنران عوض کرده بودیم تا آنکه با آسید علی آقا آشنا شدیم . آخرین دهه محرم زندگی خاکیش بود بالای منبر با حال عجیب خود به حضرات عرضه داشت : آقا تا کی آواره باشیم ما را ببر و عجیب گریه می کرد .
یاد و خاطره اش گرامی باد .
- ۹۲/۰۵/۱۸